دانلود رمان ارس و پری زاد از زینب رستمی
در این پست از سایت مگیما ، رمان ارس و پری زاد را گذاشتیم. برای دانلود رمان ارس و پری زاد از زینب رستمی در ادامه مطلب همراه ما باشید.
رمان | ارس و پری زاد |
نویسنده | زینب رستمی |
ژانر | عاشقانه |
فرمت | در حال تایپ |
خلاصه رمان ارس و پری زاد
امیرپارسا جواهریان، مرد مذهبی و جذابیه که همهی مسئولیت خاندان به روی دوششه و همه ازش حساب میبرن. حالا باید بهخاطر مصلحتِ خانواده با دخترعمهی بزرگش (نازلی) ازدواج کنه؛ ولی اون دلباختهی دخترِ عمهکوچیکهست و هیچکس از این عشقمخفی امیر به پناه خبر نداره! سمت دیگهی ماجرا، به نازلی و پناهی برمیگرده که مثل خواهر با هم بزرگ شدن، ولی هر دو از کودکی دل بستن به امیرپارسا. همین باعث میشه اونا رو به روی هم قرار بگیرن. و حالا که قانون خانواده باید اجرا بشه، همهچیز بههم میریزه. چون پناه یا باید از این عشق بگذره، یا جلوی کل خاندان بایسته
بخشی از پارت اول رمان ارس و پری زاد
نفس نداشتم. قلبم توی سینه میکوبید و با همهی توان فقط میدویدم. پشت سرم فریاد بود؛ آشوب بود؛ به زبان روسی عربده میکشیدند و صدای کوبیده شدنِ کفشهای مردانهشان روی زمین بندر، در گوشهایم اکو میشد.
تعدادشان زیاد بود.
وقتی نفسزنان از کنار کانتیرهای بزرگِ آبی و قرمز میدویدم، کسی از گذشته توی گوشم پچ میزد:
«من دوستت دارم، تو رو باور دارم… میدونم که برمیگردی پناه.»
آن روز، همه چیز جور دیگری بود. او غرق شده بود توی چشمهای عاشق من، و من حل شده بودم در نفسهای گرمِ مردی که برای این عشق، با همه میجنگید.
شریف بود و جوانمرد. مهربان میخندید، مهربان حرف میزد، حتی مهربان میرفت و میآمد. یک عمر، قضاوتهای بقیه را به پشیزی نخریده بود و هربار فقط پشت من میایستاد.
امشب هم مثل همان روزها پر از امید بودم؛ سر پا بودم؛ قوی بودم. تسلیم شدن توی کار من نبود. میدویدم و میجنگیدم. سرنوشت، مبارزه را یادم داده بود و زندگی، هرچند وقت یکبار آزمونی مقابلم میگذاشت.